10 صفت بند 88
آن كه فراتر رفت و چيره گشت (مَنْ عَلا فَقَهَرَ)
آن كه دارا گشت و توان يافت (مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ)
آن كه نهان شد و آگاهى يافت (مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ)
آن كه پرستش شد و ارج نهاد (مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ)
آن كه نافرمانى شد و آمرزيد (مَنْ عُصِيَ فَغَفَرَ)
آن كه انديشه ها او را فرا نگيرد (مَنْ لا تَحْوِيهِ الْفِکَرُ)
آن كه ديده اى او را در نيابد (مَنْ لا يُدْرِکُهُ بَصَرٌ)
آن كه اثرى بر او پوشيده نماند (مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ أَثَرٌ)
روزي دهنده آدميان (رَازِقَ الْبَشَرِ)
اندازه دهنده هر اندازه (مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ)
10 صفت بند 89
نگهدار (حَافِظُ)
آفريننده (بَارِئُ)
پديد آورنده (ذَارِئُ)
بسيار بخشنده (بَاذِخُ)
گشايشگر (فَارِجُ)
فراخي بخش (فَاتِحُ)
برگيرنده زيان (کَاشِفُ)
ضمانت كننده (ضَامِنُ)
فرمان ده (آمِرُ)
بازدارنده (نَاهِي)
10 صفت بند 90
آن كه جز او غيب نداند (مَنْ لا يَعْلَمُ الْغَيْبَ إِلا هُوَ)
آن كه برنگرداند بدى را جز او (مَنْ لا يَصْرِفُ السُّوءَ إِلا هُوَ)
آن كه آفريدگان را جز او نيافريند (مَنْ لا يَخْلُقُ الْخَلْقَ إِلا هُوَ)
آن كه گناه را جز او نيامرزد (مَنْ لا يَغْفِرُ الذَّنْبَ إِلا هُوَ)
آن كه نعمت را جز او كامل نكند (مَنْ لا يُتِمُّ النِّعْمَةَ إِلا هُوَ)
آن كه دلها را جز او دگرگون نكند (مَنْ لا يُقَلِّبُ الْقُلُوبَ إِلا هُوَ)
آن كه كارها را جز او تدبير ننمايد (مَنْ لا يُدَبِّرُ الْأَمْرَ إِلا هُوَ)
آن كه باران را جز او فرو نبارد (مَنْ لا يُنَزِّلُ الْغَيْثَ إِلا هُوَ)
آن كه روزى را جز او نگستراند (مَنْ لا يَبْسُطُ الرِّزْقَ إِلا هُوَ)
آن كه مردگان را جز او زنده نسازد (مَنْ لا يُحْيِي الْمَوْتَى إِلا هُوَ)
10 صفت بند 91
ياور ضعيفان (مُعِينَ الضُّعَفَاءِ)
همراه غريبان (صَاحِبَ الْغُرَبَاءِ)
يار دوستان (نَاصِرَ الْأَوْلِيَاءِ)
چيره بر دشمنان (قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ)
بالا برنده آسمان (رَافِعَ السَّمَاءِ)
مونس برگزيدگان (أَنِيسَ الْأَصْفِيَاءِ)
محبوب پروا پيشگان (حَبِيبَ الْأَتْقِيَاءِ)
گنجينه تهيدستان (کَنْزَ الْفُقَرَاءِ)
معبود توانگران (إِلَهَ الْأَغْنِيَاءِ)
كريم ترين كريمان (أَکْرَمَ الْکُرَمَاءِ)
10 صفت بند 92
كفايت كننده از هر چيز (کَافِيا مِنْ کُلِّ شَيْءٍ)
پاينده بر هر چيز (قَائِما عَلَى کُلِّ شَيْءٍ)
آن كه چيزى مانند او نيست (مَنْ لا يُشْبِهُهُ شَيْءٌ)
آن كه چيزى بر فرمانروايي اش نيفزايد (مَنْ لا يَزِيدُ فِي مُلْکِهِ شَيْءٌ)
آن كه چيزى بر او پوشيده نيست (مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ شَيْءٌ)
آن كه چيزى از خزانه هايش نكاهد (مَنْ لا يَنْقُصُ مِنْ خَزَائِنِهِ شَيْءٌ)
آن كه مانندش كسى نيست (مَنْ لَيْسَ کَمِثْلِهِ شَيْءٌ)
آن كه چيزى از علمش پنهان نماند (مَنْ لا يَعْزُبُ عَنْ عِلْمِهِ شَيْءٌ)
آن كه به همه چيز آگاه است (مَنْ هُوَ خَبِيرٌ بِکُلِّ شَيْءٍ)
آن كه همه رحمتش همه چيز را فرا گرفته است (مَنْ وَسِعَتْ رَحْمَتُهُ کُلَّ شَيْءٍ)
10 صفت بند 93
اكرام كننده (مُکْرِمُ)
روزي بخش (مُطْعِمُ)
نعمت دهنده (مُنْعِمُ)
عطابخش (مُعْطِي)
بي نيازكننده (مُغْنِي)
ذخيره گذار (مُقْنِي)
نابودكننده (مُفْنِي)
زنده ساز (مُحْيِي)
خشنودكننده (مُرْضِي)
رهايي بخش (مُنْجِي)
10 صفت بند 94
آغاز و انجام هر چيز (أَوَّلَ کُلِّ شَيْءٍ وَ آخِرَهُ)
پرستيده و دارنده هر چيز (إِلَهَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مَلِيکَهُ)
پروردگار و سازنده هر چيز (رَبَّ کُلِّ شَيْءٍ وَ صَانِعَهُ)
آفريننده و برآورنده هر چيز (بَارِئَ کُلِّ شَيْءٍ وَ خَالِقَهُ)
گيرنده و گشاينده هر چيز (قَابِضَ کُلِّ شَيْ ءٍ وَ بَاسِطَهُ)
آغاز كننده هر چيز (مُبْدِئَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُعِيدَهُ)
پديدآورنده و اندازه بخش هر چيز (مُنْشِئَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُقَدِّرَهُ)
هستي بخش و جنباننده هر چيز (مُکَوِّنَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُحَوِّلَهُ)
زنده كننده و ميراننده هر چيز (مُحْيِيَ کُلِّ شَيْءٍ وَ مُمِيتَهُ)
آفريننده و ميراث بر هر چيز (خَالِقَ کُلِّ شَيْءٍ وَ وَارِثَهُ)
10 صفت بند 95
بهترين يادكننده و يادشده (خَيْرَ ذَاکِرٍ وَ مَذْکُورٍ)
بهترين ثناپذير و ثناشده (خَيْرَ شَاکِرٍ وَ مَشْکُورٍ)
بهترين ستاينده و ستوده (خَيْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ)
بهترين گواه و گواه پذير (خَيْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ)
بهترين خواهنده و خوانده شده (خَيْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ)
بهترين پاسخ دهنده و پاسخ داده شده (خَيْرَ مُجِيبٍ وَ مُجَابٍ)
بهترين يار و همدم (خَيْرَ مُونِسٍ وَ أَنِيسٍ)
بهترين همراه و همنشين (خَيْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِيسٍ)
بهترين سويه و آهنگ (خَيْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ)
بهترين دوستدار و دوستي پذير (خَيْرَ حَبِيبٍ وَ مَحْبُوبٍ)
10 صفت بند 96
آن كه به خواهنده اش پاسخ گويد (مَنْ هُوَ لِمَنْ دَعَاهُ مُجِيبٌ)
آن كه براى فرمانبرش دوست است (مَنْ هُوَ لِمَنْ أَطَاعَهُ حَبِيبٌ)
آن كه به دوستدارش نزديك است (مَنْ هُوَ إِلَى مَنْ أَحَبَّهُ قَرِيبٌ)
آن كه براى كسي كه از او نگهدارى طلبد ديده بان است (مَنْ هُوَ بِمَنِ اسْتَحْفَظَهُ رَقِيبٌ)
آن كه به هركه به او اميد بندد كريم است (مَنْ هُوَ بِمَنْ رَجَاهُ کَرِيمٌ)
آن كه هركه از او نافرمانى كند بردبار است (مَنْ هُوَ بِمَنْ عَصَاهُ حَلِيمٌ)
آن كه در بزرگي اش مهربان است (مَنْ هُوَ فِي عَظَمَتِهِ رَحِيمٌ)
آن كه در فرزانگى بزرگ است (مَنْ هُوَ فِي حِکْمَتِهِ عَظِيمٌ)
آن كه در نيكي اش ديرينه است (مَنْ هُوَ فِي إِحْسَانِهِ قَدِيمٌ)
آن كه به هر كه او را خواهد دانا است (مَنْ هُوَ بِمَنْ أَرَادَهُ عَلِيمٌ)
10 صفت بند 97
سبب ساز (مُسَبِّبُ)
شوق آفرين (مُرَغِّبُ)
برگرداننده (مُقَلِّبُ)
پيگير (مُعَقِّبُ)
سامان بخش (مُرَتِّبُ)
هراس آور (مُخَوِّفُ)
بر حذردار (مُحَذِّرُ)
يادآور (مُذَکِّرُ)
تسخيرگر (مُسَخِّرُ)
دگرگون ساز (مُغَيِّرُ)
10 صفت بند 98
آن كه علمش پيش است (مَنْ عِلْمُهُ سَابِقٌ)
آن كه وعده اش راست است (مَنْ وَعْدُهُ صَادِقٌ)
آن كه لطفش آشكار است (مَنْ لُطْفُهُ ظَاهِرٌ)
آن كه فرمانش چيره است (مَنْ أَمْرُهُ غَالِبٌ)
آن كه كتابش استوار است (مَنْ کِتَابُهُ مُحْکَمٌ)
آن كه حكمش شدنى است (مَنْ قَضَاؤُهُ کَائِنٌ)
آن كه قرآنش باشكوه است (مَنْ قُرْآنُهُ مَجِيدٌ)
آن كه فرمانروايي اش ديرين است (مَنْ مُلْکُهُ قَدِيمٌ)
آن كه بخشش فراگير است (مَنْ فَضْلُهُ عَمِيمٌ)
آن كه پايگاهش بس بزرگ است (مَنْ عَرْشُهُ عَظِيمٌ)
10 صفت بند 99
آن كه شنيدنى از شنيدن ديگر بازش ندارد (مَنْ لا يَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ)
آن كه كارى از كار ديگر منعش نكند (مَنْ لا يَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ)
آن كه گفتارى از گفتار ديگر سرگرمش نكند (مَنْ لا يُلْهِيهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ)
آن كه درخواستى از درخواست ديگر او را به اشتباه نيافكند (مَنْ لا يُغَلِّطُهُ سُؤَالٌ عَنْ سُؤَالٍ)
آن كه چيزى از چيز ديگر پرده اش نشود (مَنْ لا يَحْجُبُهُ شَيْءٌ عَنْ شَيْءٍ)
آن كه اصرار اصراركنندگان او را به ستوه نياورد (مَنْ لا يُبْرِمُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّينَ)
آن كه آرمان واپسين جويندگان است (مَنْ هُوَ غَايَةُ مُرَادِ الْمُرِيدِينَ)
آن كه نهايت همّت عارفان است (مَنْ هُوَ مُنْتَهَى هِمَمِ الْعَارِفِينَ)
آن كه پايان جستجوى جويندگان است (مَنْ هُوَ مُنْتَهَى طَلَبِ الطَّالِبِينَ)
آن كه غبارى در سراسر هستى بر او پوشيده نيست (مَنْ لا يَخْفَى عَلَيْهِ ذَرَّةٌ فِي الْعَالَمِينَ)
10 صفت بند 100
بردبارى كه شتاب نكند (حَلِيما لا يَعْجَلُ)
بخشنده اى كه بخل نورزد (جَوَادا لا يَبْخَلُ)
راستگويى كه تخلّف نكند (صَادِقا لا يُخْلِفُ)
عطاكننده اى كه خستگى نپذيرد (وَهَّابا لا يَمَلُّ)
چيره اى كه شكست ناپذير است (قَاهِرا لا يُغْلَبُ)
بزرگى كه به وصف در نيايد (عَظِيما لا يُوصَفُ)
دادگرى كه ستم ننمايد (عَدْلا لا يَحِيفُ)
توانگرى كه نيازمند نشود (غَنِيّا لا يَفْتَقِرُ)
بزرگى كه كوچك نگردد (کَبِيرا لا يَصْغُرُ)
نگهدارى كه غفلت ننمايد (حَافِظا لا يَغْفُلُ)
قاآني شيرازي | |
---|---|
نام اصلي | ميرزا حبيب |
زادروز | 29 شعبان، 122320 اکتبر 1808 شيراز |
پدر و مادر | محمدعلي گلشن |
مرگ | 5 شعبان 12704 مه? 1854 (45 سال) تهرانبيماري ماليخوليا |
مليت | ايراني |
جايگاه خاکسپاري | جوار عبدالعظيم حسنيشهر ري |
در زمان حکومت | فتحعليشاه، محمدشاه و ناصرالدينشاه |
لقب | مجتهدالشعراءحسانالعجم |
پيشه | شاعر |
کتابها | پريشان |
اثرپذيرفته از | سعدي |
ميرزا حبيبالله متخلص به قاآني، فرزند محمّدعلي گلشن از شاعران و قصيدهسرايان بزرگ دربار فتحعلي شاه، محمّدشاه و آغاز پادشاهي ناصرالدينشاه قاجار بود.
قاآني در 1223 قمري در شيراز و در خانوادهاي با ريشه ايل زنگنه کرمانشاه، چشم به جهان گشود. در هفت سالگي يتيم گرديد و تحصيلات مقدماتي را در همان شيراز فرا گرفت و در اوايل جواني عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامه تحصيل بپردازد و ميدان تازهاي براي کسب معاش پيدا کند. پدر قاآني، گلشن کرمانشاهي است و برادرزادهاش هم آيتالله ميرزا محمدتقي شيرازي مشهور به ميرزاي دوم شيرازي است. پسر قاآني نيز شاعري با تخلص «ساماني» بوده که در 1285 ق از دنيا رفته است.
قاآني در ادبيات عرب و فارسي مهارت کافي يافت و به حکمت نيز علاقه سرشاري داشت و ميتوان گفت شهرت شاعري او لطمه به شهرت او به عنوان يک حکيم دانشمند زدهاست. در حکمت او را همپايه ملاصدرا و حاج ملاهادي سبزواري و در شرعيات مرتضي انصاري شمردهاند. از اين رو فتحعليشاه او را «مجتهدالشعراء» لقب داد و محمدشاه نيز قاآني را «حسانالعجم» ميخواند، زيرا آنچنان در قصيدهسرايي توانايي داشت که مايه? شگفتي خوانندگان بود.
بنفشه رسته از زمين به طرف جويبارها | و يا گسسته حور عين ز زلف خويش تارها | |
ز سنگ اگر نديدهاي چه سان جهد شرارها | به برگهاي لاله بين ميان لالهزارها |
که چون شراره ميجهد ز سنگ کوهسارها | {{{2}}} |
قاآني شايد نخستين شاعر ايراني است که به زبان فرانسه تسلط داشت. همچنين در رياضيات، کلام و منطق نيز استادي مسلم به شمار ميرفت، اما براي مضامين اشعارش از آن همه علم و اطلاعات وسيع استفاده کافي نکرد و شعر را وسيلهاي براي ارتزاق و تفنن ميدانست نه هنر.
اشعار قاآني از ديدگاه لفّاظي، بهکاربردن آرايههاي شعري و ابتکار در قوافي بيهمتاست. قاآني علاوه بر ديوان اشعارش که در حدود هفده هزار بيت است؛ کتابي منثور به نام پريشان به سبک گلستان سعدي نگاشته که افزون بر تحميديهها، هزليات و حکاياتي پندآموز و تمثيلوار و گاهي با واژههاي رکيک را دربردارد. وي در سال 1270 در تهران بدرود زندگاني گفت و در حرم شاه عبدالعظيم در ري به خاک سپرده شد.
شعر زير از تفننهاي بسيار زيباي قاآني در مکالمه يک پيرمرد و يک کودک است که هر دو لکنت زبان دارند. براي خواندن اين قطعه بايد ظرافتي خاص به کار برد.
پيرکي لال سحرگاه به طفلي الکن | ميشنيدم که بدين نوع هميراند سخن | |
کاي ز زلفت صصصبحم شا شا شام تاريک | وي ز چهرت شا شا شا مم صصصبح روشن | |
تتترياکيم و بي شششهد للبت | صصبر و تا تا تابم رررفت از تتتن | |
طفل گفتا: مممن را تتو تقليد مکن | گگگم شو ز برم اي کککمتر از زن | |
مممي خواهي ممشتي به کککلت بزنم | که بيفتد مممغزت مميان ددهن؟ | |
پير گفتا وووالله که معلومست اين | که که زادم من بيچاره ز مادر الکن | |
هههفتاد و ههشتاد و سه سالست فزون | گگگنگ و لا لا لا لم به خخلاق زمن | |
طفل گفتا خخدا را صصصد بار شششکر | که برستم به جهان از مملال و ن | |
مممن هم گگنگم مممثل تتتو | تتتو هم گگگنگي مممثل مممن |
• محرم، حريم حرم خدا و حرمت سنت حسين(عليه السلام) است.
• کربلا، عميق ترين زخمي است که بر پيکر زمين نشسته، و رساترين فريادي است که در دهليز تاريخ پيچيده است.
• نخل ها، از سنگيني داغ تبار علي(عليه السلام) خميده اند.
• حسين(عليه السلام) ، حماسي ترين شاهنامه جهان است.
• عاشورا، بغضِ گريه را مي شکند و جام سينه را از خون لبريز مي کند.
• محرم، ماه آميختگي با حسين و آموختگي از حسين است.
• محرم، ماه تجديد حيات بشريت است.
• عاشورا يک نيم روز بيش نيست که در آن، شهادت به روشني بر سر تکليف خويش ايستاده است.
• هيچ نقطه اي در هويت هستي نيست که از حرکت و شعر و شعور عاشورايي خالي باشد.
• عاشورا، از جاذبه ها دل کندن و به جذبه دوست رسيدن است.
• عاشورا، قرارگاه عشق است و پناهگاه عاشقان. کيست که از اين معبر عبور کند و قرار و پناه نگيرد؟
• عاشورا، تکليف است و عاشورايي شدن عمل به تکليف.
• محرم، ماه محرم شدن در پيشگاهِ خدا و مَحرم شدن، با حسينيان است.
• عاشورا، انفجاري از نور بود و تابشي از حق، که بر انديشه ها تجسم کرد.
• عاشورا، شراره عشق حق است که بر جان عاشقان حسين فرو مي ريزد.
• اي خدا! جوششِ چشمه هاي عاشورا را در قلب ما جاري کن، و دل هاي ما را از زلال مهرش سيراب گردان.
• راه حسين، کوتاهترين راه رسيدن به بهشت است.
• خون جاري عاشورا، تا ابديت در رگ و ريشه آزادگي جاري است.
• حسين، ميزان سنجش صداقت آدمي است و قبول ولايت حسين، براتِ آزادي انسان از جهنم پليديهاست.
• عاشورا، عاشقانه اي آرام در قلب واقعه کربلاست.
• حسين، زيباترين نامي است که در شناسنامه بشر نوشته اند.
• عاشورا، صحنه نمايش فراگير و فشرده تماميت کارزار خوبي و بدي است.
• عاشورا، عرضه اثبات ظفرمندي انسان خداگونه بر سپاه ابليس است.
• حسين، تفسير بعثت، ترجمان نبوت و معناي امامت است.
• عاشورا، تداوم رسالت انسان در پهنه خلقت است.
باز محرم شد و دلها شکست از غم زينب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در اين تشنگي از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم وليلا همه در خون شدند اين چه غمي بود که دنيا شکست
محرم ماه غم نيست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسين است
ماکه روز شب بسوزيم و گدازيم / دل فقط به عشق مولامون مى بازيم
اگه از دنيا بريم بشيم بهشتى / تو بهشت بازم حسينيه مى سازيم . .
رمز قرآن از حسين آموختيم / ز آتشش ما شعله ها افروختيم
اي صبا اي پيک دور افتادگان / اشک ما را بر مزار او رسان . . .
کوچه کوچه دلم پر از غوغاست / هر طرف خيمه عزا برپاست
قدسيان سوگوار و محزونند / همه هستى سيه پوش عزاست
ماه خون و خروش و ماتم شد / ماه خون خدا محرم شد . . .
سيدمحمدحسين طباطبايي فرزند سيد محمدمهدي طباطبايي در سال 1369 در شهرستان قم به دنيا آمد و در سن دو و نيم سالگي، حفظ کردن قرآن را شروع کرد. او توانست در سن 5 سالگي کل قرآن را حفظ کند. وي علاوه بر حفظ کل قرآن در آن مقطع سني توانسته بود احاديث اصول کافي و همچنين کتاب گلستان سعدي و اشعار محتشم کاشاني را به حافظه بسپارد. علمالهدي در همان سنين موفق به کسب درجه دکتراي افتخاري از دانشگاه حجاز انگلستان شد و چند برنامه تلويزيوني نيز با اجراي او پخش شد. پدر او سيد محمدمهدي طباطبايي نيز از قاريان مشهور قرآن در کشور است.
مدارکي که علمالهدي طي سالهاي طفوليت تا نوجواني از دانشگاههاي کشورهاي مختلف گرفته عبارت است از:
مادر اي که همه دردت زمن است
باري اگر مردنت زمن است
اي شقايق عزيز من
اي بهار من جانم فداي آن يک بار خنديدنت
حتي اگر هستم سودايي
زنده ام از لالايي
ا
گر زنده اي روزت مبارک باشد وگرنه روحت شاد
فداي آن مادري که وقتي سربازي مي رود جبهه روي
پيشاني بند اش نوشته ^مي روم تا انتقام سيلي مادر بگيرم
به ياد مادري که تو کربلا کمرش شکست
يا فاطمه زهرا(ع)
ويژگي هاي نماينده اصلح از ديدگاه مقام معظم رهبري 19 شاخصه نماينده اصلح از نگاه رهبر معظم انقلاب
1 - قوي و کارآمد براي مديريت اجرايي کشور
نخستين ويژگي که يکي از اصليترين ويژگيهاي يک نماينده مجلس است و بايد در انتخابات جزو رئوس کار قرار گيرد، قوي و کارآمد بودن براي مديريت اجرايي کشور است. با دقت و تفکر در اين شاخص مشاهده ميکنيم هرگاه فردي به عنوان نماينده به مجلس راه يافته و فاقد اين شاخصه بوده است، در بزنگاههاي حساس که کشور براي ادامه راه خود به فردي نياز دارد که بايد با قدرت تصميمات خاص خود را اتخاذ کند.
2- داراي تفکر معقول و شجاعت در عمل
اين ويژگي يکي ديگر از خصوصياتي است که بايد در نمايندگان وجود داشته باشد تا با تفکرات معقول و سنجيده طرحهاي مربوط را ارائه کرده و سپس قوانين لازم را به تصويب برسانند. اين ويژگي هنگامي اهميت پيدا ميکند که يکي از نمايندگان مجلس گفته بود که به دليل اشتباههاي نمايندگان مجلس در تصويب قوانين نيمي از دوران چهار سالع نمايندگي مجلس به اصلاح قوانين اشتباه ميگذاشت. از سويي ديگر بايد نمايندگان مجلس در عملکردهاي خود شجاعت داشته باشند تا در برابر عوامل زور و زر و تزوير ايستادگي کرده و حقوق مردم را استيفا کند.
3 - خستگي ناپذير و داراي همت جهادي
نماينده مجلس در مواجه با مشکلات مردم بايد خستگي ناپذير بوده و براي حل اين مشکلات همت جهادي داشته باشد. نمايندههايي که در مواجه با مشکلات، همت حل آنها را نداشته باشند نبايد در مجلس حضور داشته باشند، چراکه صندلي و مکان يک فرد دغدغهمند را اشغال کرده و هزينه بيت المال را هدر ميدهند.
4 - حاضر در بين مردم و داناي نيازهاي جامعه
يک نماينده خوب و طراز انقلاب اسلامي از ديدگاه رهبر انقلاب فردي است که همواره در ميان مردم حاضر شده و با شناسايي نيازهاي آنها در صدد رفع اين نيازها برآيد.
5 - بصير، هوشمند، با تدبير و با برنامه
نمايندهاي يک نماينده خوب و قوي است که امور و مشکلات مردم را با بصيرت و هوشمندي براي حل مشکلات و مسائل مردم تدبير کرده و آنها را با برنامه ريزي مناسب و از راههاي قانوني حل و فصل کند تا علاوه بر خداوند مردم هم از او راضي باشند.
6 - اهل اجراي عدالت و مبارزه با بي عدالتي
نماينده ملت بايد همواره به عنوان نماينده واقعي مردم براي اجراي عدالت تلاش کرده و با بي عدالتيها مبارزه کند. اين صفت زماني اهميت پيدا ميکند که برخي نمايندههاي مجلس به جاي ايجاد عدالت با بي عدالتي، اهداف و مطامع سياسي و اقتصادي را به پيش ميبرند.
7 - حرکت در جهت آرمانها و پيشرفت کشور
فردي که به عنوان نماينده وارد خانه ملت ميشود بايد علاوه بر تلاش براي استيفاي حقوق مردم در جهت تحقق آرمانها و اهداف عالي کشور تلاش کند تا کشور را به سوي پيشرفت هدايت کند.
8 - دوري از منفعتهاي شخصي و حزبي
افراد در دوران پيش از انتخابات و فعاليتهاي تبليغاتي خود ممکن است از سوي برخي افراد حمايت شوند، اين حمايتها از طريق مالي و ساير راهها صورت ميگيرد؛ بنابراين چنين فردي نميتواند نماينده واقعي مردم باشد، چون همواره به فلان حزب و يا فلان شخص وابستگي دارد و بايد براي جبران هزينههاي انتخابات در جهت تحقق اهداف او تلاش کند.
پس نماينده مردم بايد از هرگونه منفعت حزبي و يا شخصي استقلال داشته باشد تا بتواند بي طرفانه و مستقل براي سعادت مردم تصميم گيري کند.
9 - پايبند به اقتصاد مقاومتي و عدم نگاه به بيرون مرزها
اقتصاد مقاومتي يکي از نکات مهمي است که رهبر انقلاب طي سالهاي اخير بر آن تاکيد کردند. در واقع اين راهبردي بود که با دقت و تيزبيني رهبر انقلاب پس از اين اتخاذ شد که آمريکا ميخواست تا با فشار حاصل از تحريمها، اقتصاد ايران را به طور کامل فلج کرده و ايران را شکست دهد.
اين راهبرد بايد با توجه به اقتصاد درون زا و توليد داخل اجرايي و نهايي شود که برنامه ريزي و طراحي براي اجراي موفقيت آميز آن نيازمند همراهي همه ارگانهاي کشور مانند دولت و مجلس است. نماينده مجلس هم بايد در جايگاه قانون گذاري با تصويب قوانين مناسب در اين راه تلاش کند.
10 - استفاده از شيوه تبليغاتي صحيح (خودداري از اسراف و پرداخت رشوههاي تبليغاتي)
فردي که ميخواهد به عنوان يک نماينده وارد مجلس شود بايد از شيوههاي تبليغاتي صحيح استفاده کرده و از اسراف خودداري کند. بسياري از کارشناسان بر اين نکته توافق دارند که نمايندهاي که در انتخابات هزينههاي بسياري انجام ميدهد، نميتواند وظايف نمايندگي خود را به خوبي انجام دهد. پس نماينده اصلح بايد در انجام تبليغات از اسراف و پرداخت رشوههاي تبليغاتي خودداري کند.
11 - پرهيز از بد اخلاقيهاي انتخاباتي
بد اخلاقيهاي انتخاباتي و تبليغاتي يکي ديگر از صفات مذمومي است که نامزدها و داوطلبان نمايندگي مجلس بايد از آن عاري باشند. نامزدهاي نمايندگي مجلس بايد در طول مدت مجاز تبليغات از تخريب رقبا پرهيز کرده و توانمنديهاي خود را بيان کنند.
12 - پايبندي به مباني و ارزشهاي اسلام، انقلاب و اهداف ملت
نامزدهاي نمايندگي مجلس بايد علاوه بر توانمند بودن، به مباني و ارزشهاي اسلام، انقلاب و اهداف ملت پايبند باشند و همواره در اين راه تلاش کنند.
13 - صميمي بودن با مردم و خود را خدمتگذار مردم دانستن
داوطلبان نمايندگي مجلس بايد متواضع و خاضع بوده و علاوه بر داشتن روحيه خدمتگذاري با مردم صميمي باشند و همواره خود را خادم آنان بدانند.
14 - استکبار ستيز، شجاع و مقاوم در برابر فشارهاي دشمن
نماينده ملت بايد همچون امام خميني (ره) بنيانگذار انقلاب و حضرت آيتالله اي رهبر انقلاب استکبار ستيز باشد، يعني همان آرمانهايي که بنيانگذار و رهبر انقلاب بر آن تاکيد داشته و دارند. داشتن شجاعت و مقاوم بودن در برابر فشارهاي دشمن در شرايط کشورمان و منطقه که دشمنان همواره در پي ضربه زدن به انقلاب و ايران هستند بسيار ضرورت دارد.
15 - مومن، با تقوا و متوکل به خدا
يک داوطلب نمايندگي مجلس بايد مومن، باتقوا و متوکل به خداوند باشد، چراکه برخورداري از چنين ويژگيهاي اخلاقي عامل موفقيت در همه ميدان هاست.
16 - ساده زيست و دوري از اشرافيگري
نماينده واقعي ملت بايد مانند پيشوايان دين و امام خميني و رهبر انقلاب ساده زيست باشد و از اشرافي گري دوري کند. دارابودن چنين ويژگيهايي باعث ميشود تا نماينده به جاي پرداختن به اسراف و تبذير به فکر رتق و فتق امور مردم باشد.
17 - امانتدار، پاکدامن و به دور از فساد
هنگامي که مردم به فردي اعتماد ميکنند و به او راي ميدهند انتظار دارند تا او راي مردم را همچون امانت بداند و با پاکدامني و به دور از فساد براي حل کردن مشکلات مردم تلاش کند.
18 - ايمان به نظرات و تواناييهاي مردم
فردي را ميتوان نماينده واقعي مردم دانست که به نظرات و حرفهاي مردم احترام گذاشته و آنها را با گوش جان بشنود و به تواناييهاي مردم احترام بگذارد.
19 - صادق و رو راست
نماينده راستين مردم بايد همواره با آنها صادق و رو راست باشد. چراکه در صورت وجود انحراف همچون عدم صداقت و رو راست نبودن، مردم را از راي دادن به او مايوس ميکند و باعث ميشود تا مردم در طول زمان با صندوق راي قهر کنند.
مدالظله
درباره این سایت